تات نویس

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان | هزار جام نخورده که در رگ تاک است

تات نویس

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان | هزار جام نخورده که در رگ تاک است

یا علی ع ؟!

آقا یک نفر بیاید تکلیف ما را مشخص کند!


بالاخره آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در هنگام تولد "یا علی ع" گفته اند یا نه؟!


http://news.parseek.com/Url/?id=6971128


والا خودشان که تکذیب نکردند!!!

کرده اند؟!


و البته دو کلمه حرف حساب:

اگر رودربایستی ها و جناح بندی ها را کنار بگذاریم با همین قانون اساسی می شود خیلی کارها کرد. برادر من، راحت بگویم چپ و راست هر دو از نظر من محکومند. هر دو گروه را بنده به یک معنا، در امر حکومت قبول ندارم. یک روز می گفتیم راست و چپ، حالا می گوییم اصولگرا و اصلاح طلب، یک روز می گفتیم خط سه و دو و یک روز می گفتیم طرفدار مستضعف و سرمایه دار. همه اش یک چیز است و همه اش به نظر من جنگ های سیاسی و جنگ قدرت است. به همین دلیل هم می بینید کسی که دیروز از پابرهنه دفاع می کرد و طرفدار مستضعف بود امروز برعکس شده و آنکه دیروز طرفدار سرمایه داری بود امروز طرفدار مستضعفان شده. این چیزها اصلاً ریشه ندارند و همه این مسائل سیاسی اند. عیب کار ما، در زمینه ساختار این است که ما، یک: دموکراسی را آورده ایم اما ابزار دموکراسی را وارد نکرده ایم. شما باید روی این نکته تکیه کنید. دو: قاعده بازی را بلد نیستیم.

لعن یک نوزاد؟

در یکی از لینکهای قزوین امروز می خواندم:


در روایت دیگری است که عبدالله‎بن‎عوف نقل می‎کند. این در مستدرک صحیحین است: «کانَ لا یُولَد لِأَحدٍ مَولودٌ إلّا أُتِیَ بِهِ النَّبی(صَلّى‎الله‎علیه‎وآله‏وسَلّم)‎ فَدَعا‎ لَه»؛ مرسوم بود که وقتی بچّه‎ای به دنیا می‎آمد آن را به خدمت پیغمبراکرم می‎آوردند، تا حضرت برای او دعا کند. آن موقع هم مرسوم بوده است، «فَأَدخَلَ عَلیهِ مَروانِ بنِ الحُکم»؛ وقتی مروان‎بن‎حکم به دنیا آمد او را آوردند. رسول خدا فرمودند: «فَقالَ : هُوَ الوَزَغ ابن الوَزَغ المَلعونُ ابنُ المَلعون». 


(نوزادی که پیامبر او را لعن کرد)


به نظر شما آیا این که پیامبر اسلام نوزادی را لعن کند؛ یعنی در واقع قبل از این که او کاری بکند او را متهم سازد اخلاقی است؟! آیا این قصاص قبل از جنایت نیست؟!

باز آمد، بوی کوی دانشگاه!

از رهگذار روزهای تقویم باز 18 تیر آمده و چیزی حدود 14 سال از آن روزها می گذرد.

برای نگارنده نوشتن درباره واقعه اصلا آسان و خوشایند نیست؛ مخصوصا در این روزها ترجیح می دادم به بیتی شعر سر و ته قضیه را هم بیاورم و احساس تکلیف را با آن رفع کنم... اما باز دیدن تحلیل های عجیب مرا به نوشتن می کشاند و از آنجا که در این مملکت پس از هدفمندی یارانه ها مالیات چرند نوشتن را و کفاره دروغ را برداشته اند، مجبورم باز بنویسم آن چه سالها نوشته و آن چه بسیار گفته ام را...

(بنگرید به اینجا و اینجا)

تحلیل هایی که حتی در حد یک توهم توطئه درست و درمان هم نیستند و تنها برای خوش کردن دل مخاطبین موافق و حفظ روحیه نیروهای اسلامی نوشته می شوند حقیقت هم که... اصلا ولش کن! خیلی وقت است مشتری ندارد! خدا بیامرزد نیکولو ماکیاوللی را!

مانده ام چرا باید هی پشت هم به صفحه مانیتورم خیره شوم و پشت هم یاد روسیه استالینی بیفتم و رمان "مزرعه حیوانات" جرج اورول!

نیامده ام این جا واقعه را شرح دهم و درباره اصل مطلب طبق معمول به گفتن نکاتی چند کفایت خواهم کرد، اما این مقدمه شاید از خود متن مهمتر باشد... چند وقتی است در این مرز و بوم «حق را به مرد می سنجند نه مرد را به حق»!

و اما نکات من پیرامون واقعه 18 تیر:

1.

تحلیل 18 تیر بدون پرداختن به قتل های زنجیره ای کاریست کاملا بیهوده.

در آن زمان جو کشور تحت تاثیر قتل های زنجیره ای بود که اصلا واقعه ی کوچکی هم نبود، مشکل روزنامه های به قول دوستان "زنجیره ای" هم همین بود، روزنامه ها پیگیر ماجرا قتلها بودند و معتقد به این که حقیقت باید روشن و شفاف شود نه سر هم بندی (حالا با دستگیری، سانسور، خودکشی یا هر اقدام پنهانی دیگری...)، تا حقیقت معلوم نشود راه بر تکرار ماجرا بسته نخواهد شد، البته قوه قضاییه این گونه فکر نمی کرد و همه آن روز به معلوم شدن حقیقت فتنه گری می گفتند و آن را توطئه غرب می دانستند. تا جایی که حسین شریعتمداری معاون وزارت اطلاعات در زمان قتل ها و همکار سعید امامی در چند پروژه مختلف، اصلاح طلبان را به انجام این قتل ها متهم می کرد!!!

2.

جریان روزنامه سلام، افشای یک نامه محرمانه بود، از سعید امامی در مبارزه با تغییر قانون مطبوعات و اصلی ترین اعتراض به "پیگرد نویسنده" بود که اساسا نافی آزادی بیان است و در کمتر جایی از دنیا می توانید مشابه آن را بیابید. هر چند بالاخره مجلس آن زمان اصولگرا بود و "آزادی" از اول هم در اصول این عزیزان جایی نداشته است، حتی در حد ژست و پز آزادی که همه کشورهای دنیا دارند.

3.

روزنامه سلام در پی این اقدام توقیف شد، خب این طبق قانون است؛ این یکی دادگاه داشته و حکم توقیف بوده است؛ دانشجویان به این توقیف و بیشتر از آن به قانون مطبوعات جدید اعتراض داشتند؛ اعتراض به بیرون کشیده شد؛ اما حمله به کوی در آن شب در درون کوی اتفاق افتاد، جالب است همه می دانستند حمله ای در کار است؛ لباس شخصی ها از قبل به کوی رفت و آمد داشتند (حراست هم که هیچ!)؛ اما وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی بی خبر بودند کاملا! نمی دانم چرا نامهای جمالی فش و شهرام جزایری و عبدالمالک ریگی در ذهنم رژه می روند!

4.

واقعیت مسلم این است که عده ای به خوابگاه دانشجویان حمله کرده اند و این حمله را هیچ کس تایید نمی کند. 

وزیر علوم استعفا می دهد؛

عده ای آن را کار خاتمی و تیمش می دانند برای مظلوم نمایی،

و عده ای هم می گویند این لباس شخصی های خودسر جدید نیستند و همواره با نیروی انتظامی هماهنگ اند؛ چرا که در هنگام ارتکاب جرم هیچ وقت با آنها برخورد نمی شود.

مردم به اعتراض بر می خیزند؛ عده ای می خواهند برای دادخواهی (یا شاید هم اعتراض) به سمت بیت رهبری بروند؛ سپاه پاسداران مداخله کرده و تهران را دوباره آرام می کند. (بعدها گفته شد که سید محمد خاتمی به خاطر کودتای مخملین مخالف حضور سپاه بوده، البته خود او می گوید نمی خواسته اعتراض و مطالبه مردم با سرکوب نظامی تبدیل به عقده ی فروخفته شود.)

5.

دادگاه تشکیل می شود؛ آنها که این [به قول مقام رهبری] «جنایت» را انجام داده اند به دادگاه احضار و محاکمه شروع می شود. وکیل مدافع و دانشجویان هم می آیند؛ اما دانشجویان شاکی تهدید می شوند و بعضا بیرون دادگاه کتک می خورند، تا تعدادشان کم و کمتر شود. هنوز از نظر برادران این مظلوم نمایی تیم خاتمی است!

6.

دادگاه دارد به جاهایی می رسد؛ اما «محسن رهامی» وکیل دانشجویان [به اتهام واهی نشر اکاذیب] سه روز بازداشت می شود؛ در همان سه روز 15 ردیف از متهمین این «جنایت» تبرئه می شوند! و یک نفر به 90 روز زندان محکوم می گردد: اروجعلی ببرزاده، به جرم سرقت یک دستگاه ریش تراش!!!

برادران عزیز هنوز در فکر مظلوم نمایی تیم خاتمی هستند!

7.

قضیه که موقتا خاموش شد؛ هنوز برادران حرفشان همان است؛ مظلوم نمایی تیم خاتمی، و این بار تحلیل «کودتای مخملین» را نیز به آن افزوده و به بهانه آن هر که را که می خواهند تخریب و سرکوب می کنند؛ مشکل حل نشده باقی می ماند تا با کوچک ترین تلنگری در هر شرایط پایه گذار یک "فتنه" شود؛ حال چه کسی می خواهد برای نظام جمهوری اسلامی از این فتنه های زیر خاکستر درست کند، از تبرئه کنندگان بپرسید و مدافعین حمله کنندگان و سردار فرهاد نظری!

8.

تمام این تحلیل ها معلق مانده اند؛ تا اتفاقاتی که کم کم نشان می دهند اصل ماجرا چیست! حمله به کوی در انتخابات مجلس بعدی و از همه بدتر در خرداد ماه سال 88 تکرار می شود، این بار نه خاتمی هست و تیمش (که حاکمیت چند سال است به یمن نظارت استصوابی یکدست شده) و نه اصلا لباس شخصیی! این بار نیروهای وزارت کشور با مجوز شورای تامین استان تهران به کوی حمله می کنند و زحمت عوض کردن لباس هایشان را نمی کشند! این بار هم رهبری از خون شدن دلش وقتی به نام او به کوی حمله شد می گویند؛ اما نه دادگاهی، نه مجرمی، و نه حتی گزارشی! رییس دولت واقعه کوی را کار دشمنان خارجی می داند (رفع مسئولیت در حد مدیریت جهانی!!!)

مجلس و کمیته حقیقت یابش (به نمایندگی علی مطهری) تحت فشار برخی نمایندگان (که به قولی جناب عباسپور هم جزوشان است)، نمی تواند حتی گزارشش را در صحن علنی قرائت کند. علی مطهری این نمایندگان شدیده حامی دولت را یک اقلیت حدودا 30 نفره می داند(جالب است که بعدا موافقین استعفای او 31 نفرند در مجلس) تا همگان ببینند که تئوریشان برای 18 تیر و کوی دانشگاه جواب نمی دهد و باید به فکر باشند. چرا که واقعه تکرار شد و در دولت محمود احمدی نژاد حتی استعفایی هم در کار نبود!

و العاقبة للمتقین

تات نویس

18 تیرماه 1391


پینوشتها:

1.

قرار بود کوتاه و نکته وار باشد... مثلا!

2.

من منکر اقدام اقلیتی برای کودتای مخملین نیستم؛ اما تعمیم دادنش به تمام معترضان، در حقیقت سوءاستفاده از موقعیت برای فرار از مسئولیت است و همکاریی بین شبکه های خارجی و برخی در داخل کشور!

3.

من غرب زده نیستم؛ آن قدر اطلاعات و مشاهدات از کشورم دارم که رسانه های غربی برایم مهم نباشند. ضعف گفتمان دشمن را هم نشان داده ام بار ها!

4.

خواهی که دادت بردرد صد سلسله بیداد را   |   منت مکش گردن بنه زنجیر استبداد را


با کافران چه کارت؟

این بار خیلی مزاحم نمی شوم!


فقط چند عکس که اصلا نمی توانم چیزی نگویم:

1.


"خدا کند که بیایی"!!!

ان شائ الله با همین حجم از توهین و سیاه کاری که ما می کنیم... حتما به زودی...


2.


این همه نیرو؟!!

برای یک تعداد بدحجاب؟!

خدا اجرتان یدهد ...

این نیروها برای دفاع از کوی دانشگاه در شبهای حمله ها کافی بودند، فکر می کنم...


3.

چه اصراری به کنسرت ها و دستگیری بازیگران دارید؟ چه اصراریست به بزرگ شدن و رسانه ای شدن ماجرا؟

دانه درشت های اقتصادی تمام شدند نوبت به بازیگران رسید؟!


4.

"ناتوی فرهنگی" یا "اپوزیسیون فرهنگی" یا "سربازان فرهنگی دشمن" مسخره ترین عباراتی هستند که در عمرم شنیده ام!

این ها مردم اند، مردم ساده و عادی؛ بعضا شهروندان درجه 1. خیلی ها درجه دو اند چرا که با این سلیقه پوشش و رفتار شانسی برای دخالت مستقیم در سیاست کشور ندارند. و برخی حقوقشان محدود شده است.


5.

نزد امام صدر از ظهور و مسلمان شدن همه بحث شد؛ فرمودند: "در انقلاب حضرت جامعه مصداق لکم دینکم و ولی دین خواهد بود"...(نقل به مفهوم)


6.

حجاب یک پدیده ی قانونی و فرمایشی نیست که فرمایشی تغییر کند.


7.

دوش آن صنم چه خوش گفت، در مجلس مغانم

با کافران چه کارت، گر بت نمی پرستی؟


8.

تجربه می گوید هر چیزی که در بوق می شود برای پنهان کردن صداییست... بیکاری کارگرهای قزوین بماند برای بعد از آزادی بازیگران!!!


ادامه عکسها