روزگار خنده داری شده!
نمی دانم این وبلاگ نویسی حامی دولت را چرا بازداشت کرده اند؛
کل داستان انگار برایم مصنوعیست، سخت است که باور کنم! این همه شباهت را بین آن چه برای احمد شریعت و مثلا نسرین ستوده یا احمد توکلی می نویسند را ببینم و فکر کنم این ها همان ها هستند که می گفتند "نباید در شرایط حساس و پیچ تاریخی تند رفت" و از این حرفها تکراری و حالا برای کسی که از خودشان است ...
انگار آزادی به خودی خود ارزشی ندارد!
از طرف دیگر جالب است برایم دیدن این که این عزیزان چه لذتی از این "پز روشنفکری و مبارزه" خود می برند!
در انتها همه چیز به نظر من مصنوی می رسد، دست خودم نیست! باور کنید دست خودم نیست!
رادیکال های موافق در مخالفت هم رادیکال می شوند و روششان در حمایت و اعتراض یکی است! و تحلیلها همان است! نسبت دادن این حرکت قوه قضاییه به جریان انحرافی!!!!
به گواهی تاریخ خشونت سازمان یافته همواره گریبان حامیان و بانیان خود را خواهد گرفت...
و دایره فعالان رسمی و قانونی و دایره اختلاف نظرهای سیاسی در انتخابات روز به روز کوچکتر می شود...
پینوشت:
بنده با دستگیر شدن غیرقانونی بدون اعلام جرم هر کس که باشد مخالفم! و با امنیتی شدن فضای نوشتار و نقد نیز. همان طور که همیشه بوده ام!
این نوشته از آن رو نوشته شد که دیدن چنین صحنه هایی از حامیان (و ساکتین!) فضای بسته و امنیتی خنده دار است!
و برای چندمین بار:
ای نسیم این وضع ایران خنده می گیرد مرا | روز و شب با چشم گریان خنده می گیرد مرا!
شیوا نوشتید. سپاس
ممنون... شما لطف دارید!