تات نویس

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان | هزار جام نخورده که در رگ تاک است

تات نویس

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان | هزار جام نخورده که در رگ تاک است

مبارزان نو!

روزگار خنده داری شده!

نمی دانم این وبلاگ نویسی حامی دولت را چرا بازداشت کرده اند؛

کل داستان انگار برایم مصنوعیست، سخت است که باور کنم! این همه شباهت را بین آن چه برای احمد شریعت و مثلا نسرین ستوده یا احمد توکلی می نویسند را ببینم و فکر کنم این ها همان ها هستند که می گفتند "نباید در شرایط حساس و پیچ تاریخی تند رفت" و از این حرفها تکراری و حالا برای کسی که از خودشان است ...

انگار آزادی به خودی خود ارزشی ندارد!


از طرف دیگر جالب است برایم دیدن این که این عزیزان چه لذتی از این "پز روشنفکری و مبارزه" خود می برند!

در انتها همه چیز به نظر من مصنوی می رسد، دست خودم نیست! باور کنید دست خودم نیست!


رادیکال های موافق در مخالفت هم رادیکال می شوند و روششان در حمایت و اعتراض یکی است! و تحلیلها همان است! نسبت دادن این حرکت قوه قضاییه به جریان انحرافی!!!!


  • اعتراض به فیلترینگ!
  • اعتراض به نبود آزادی بیان!
  • تعمیم شراکت در ظلم به "همه ارکان و افراد" (این یکی در ایام فتنه بدجور ممنوع بود!)
  • اعتراض به تحجر!
  • البته این یکی هنوز همان است: خواستن آزادی "فقط" برای خود و اعتراض به آزادی دیگران! کم توجهی به عدالت در آزادی...
  • عده ای از سیاسیون در سبک خاصی متخصصند! آن هم ایجاد سر و صدا و مبهم کردن همه چیز (با جنگ های زرگری فراوان، با دعواهای ساختگی بین خودی ها، با سکوت در برابر اشتباهات، با ساختن مشکلات روزمره و ...) دنبال نفع خود می روند؛ آن ها معمولا از حمایت بالادستیهایشان نیز کمال سوءاستفاده را می برند!

به گواهی تاریخ خشونت سازمان یافته همواره گریبان حامیان و بانیان خود را خواهد گرفت...


و دایره فعالان رسمی و قانونی و دایره اختلاف نظرهای سیاسی در انتخابات روز به روز کوچکتر می شود...


پینوشت:

بنده با دستگیر شدن غیرقانونی بدون اعلام جرم هر کس که باشد مخالفم! و با امنیتی شدن فضای نوشتار و نقد نیز. همان طور که همیشه بوده ام!

این نوشته از آن رو نوشته شد که دیدن چنین صحنه هایی از حامیان (و ساکتین!) فضای بسته و امنیتی خنده دار است!

و برای چندمین بار:

ای نسیم این وضع ایران خنده می گیرد مرا  |  روز و شب با چشم گریان خنده می گیرد مرا!


نظرات 1 + ارسال نظر
نامه هایی به پسرم جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:56

شیوا نوشتید. سپاس

ممنون... شما لطف دارید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد