تات نویس

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان | هزار جام نخورده که در رگ تاک است

تات نویس

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان | هزار جام نخورده که در رگ تاک است

جمله ها 6: هدف هر وسیله ای را توجیه نمی کند!

اینجانب این جمله "هدف وسیله را توجیه نمی کند" را یادم نمی آید به کار برده باشم! همیشه ترجیح می دادم خودِ مطلب و خودِ مصداق را شرح دهم و از این کلیشه استفاده نکنم. چون این جمله بسیار تکراری است و همین الان برای نوشتنش متحمل عذابی الیم شدم! اصلا حالت تهوع واقعی به آدم دست می دهد از بس برخی جمله ها تکراری اند...



اما جدیدا یک کلیشه جدید برای خودم پیدا کرده ام که بسیار از آن استفاده می کنم. معمولا در موقعیت هایی که نگارنده در فرط استیصال قرار می گیرد [برای نمونه هنگام مطالعه سخنرانی های اخیر جناب پناهیان] این جمله سر و کله اش پیدا می شود.


  • آقا هدف وسیله را توجیه می کند؛ اما به خدا هر وسیله ای را توجیه نمی کند!


در این باره نمونه بسیار است. از تفسیر تحریفی قرآن بگیرید تا شعار دادن در میان سخنرانی یک نفر، جالب توجه است، هیچ کس اعتراض خاصی هم ندارد!



پ.ن.

1.

اعتراض به اشتباه خودی ها، و عدم اعتراض به غیرخودی ها (کلا) [بایّ نحوٍ کان] آب ریختن به آسیاب دشمن و حرام است!

2.

حکم طبیعت است که شما اگر درباره چیزی سکوت کنید احتمال اتفاق افتادنش برای خودتان افزایش می یابد... دست کسی هم نیست! طبیعت است دیگر!

3.

درباره جناب پناهیان و سیر جالب برخی حرف ها خواهم نوشت!

ترس هم خوب چیزیه!

خبر آنلاین: سخنرانی رییس دولت با دو ساعت تاخیر از صدا و سیما پخش شد...


جمله بسیار جالب مرتبط:

ترس هم خوب چیزیه!!!

نظم عمومی؛ اقدام در جامعه

مطلب بسیار مهمی که بسیار هم مطرح شده است. تامین نظم عمومی وظیفه نیروی انتظامی است و از آن مهمتر برای این که هرج و مرجی پیش نیاید مردم در دنیای امروز با اعتقاد به یک گزاره عقلانی، نقش پاسخ و عمل خود را به نیروی انتظامی دولتی تفویض می کنند.

یعنی دیگر خود برای تامین نظم اقدام نمی کنند و آن را به پلیس می سپارند...

پلیس نیز با پوشیدن لباس فرمی که پوشیدن لباس حتی شبیه آن برای بقیه جرم است خود را از دیگران متمایز می کند.
  • ... از آن مهمتر برای این که هرج و مرجی پیش نیاید مردم در دنیای امروز با اعتقاد به یک گزاره عقلانی، نقش پاسخ و عمل خود را به نیروی انتظامی دولتی تفویض می کنند...

حال کسی که لباس پلیس ندارد، تنها می تواند افسر کسب اطلاع باشد که برای تامین امنیت در بین مردم پنهان می شود.

    می دانید، یک جورهایی، دخالت در کار پلیس جرم است!

کاریکاتور: ساده!

و چه ساده می توان راه آزادی را بست و آزاد و آزاده ماندن از سخت ترینِ کارهای دنیاست!

نامه ای به تات نشینان منطقه و مردم ایران!

از آنجایی که اعتقاد دارم در بسیاری از موارد باید حرف آخر را اول زد و برای گفتن برخی صحبتها همین امروز هم سالها دیر است،(اقتباس از دکتر شریعتی) می خواهم این بار هم سراغ داستانی بروم از آخر به اول! که بسیار دیر است و دردی جانکاه برای من و همدردانم پدید می آورد، هر روز و هر روز...

اصل داستان این بار با شنیدن یک خبر که به خودی خود اهمیتی ندارد برایم شروع شد... تنها مرا یاد این انداخت که می خواستم روزی این موضوع را بنویسم.

داستان، باز از جنس نادیده انگاشتن واقعیت است، آن چه ما هر چه هزینه پای آن می دهیم کمتر به این نتیجه می رسیم که باید به آن می پرداختیم؛ قسمتان می دهم! دیگر کافیست به خدا سوگند با نادیده گرفتن حقیقت هیچ چیز حل نمی شود!

آن چه می خواهم بنویسم شبیه داستانهای خاله زنکی می شود اما خواننده دانا مرا درک خواهد کرد که دارم از دردی سخن می گویم، در حد خودش بزرگ و جانکاه...

قرار بود حرف آخر را اول بزنم، مقدمه اش زیاد شد...

عزیزان من، مردمان تاکستان و تات نشینان منطقه، مردم ایران!

امروز شاهد این هستم که ساختار روابط بین مردان و زنان سرزمینم دارد بی هنجار می شود! در این بی هنجاری و بی ساختاری که قبلا گفته بودم امروز ناهنجاری هایی مد می شود که حتی قائلین به آن و انجام دهندگانش از عذاب وجدان رهایی ندارند...

در همه جای دنیا مساله ای در روابط وجود دارد به نام "خیانت" و متاسفانه امروز شاهد ناهنجاری ها در روابط زناشویی هستیم!

مرا به سیاه نمایی متهم نکنید، خیلی وقت است این را ننوشته ام تا مطمئن شوم و از خداوند می خواهم همه اش توهم باشد. هر کسی این مشکل را بدون بررسی و دقت کافی رها کند خیانت کرده است...

خائنینی مانند من، که تا امروز سکوت کرده ام،

مانند تویی که می خوانی و نمی خواهی واقعیت را بپذیری،

مانند مسئولی که تمام هم و غمش متراژ مانتو و زاویه روسری است،

مانند آن بیشعورانی که همه چیز برایشان قدرت است و پول است و آبادانی را عمران و فعالیت عمرانی معنا می کنند و انگار نه انگار که بزرگترین و مهمترین سرمایه شان که سرمایه انسانی است، دارد ناکار می شود!

مانند پدران و مادران ما که یادشان رفت فعالیتی به نام "تربیت" مهمترین "وظیفه"شان است، این که باید خیلی چیزهای "بد" و "خاکبرسری" را به نسل ما آموزش می دادند...

مانند آن کسی که اسلام را تماما در حجاب و جدایی نامحرمان معنا می کند و فساد را تنها در همین حوزه می بیند و این ارزش را مانند یک غده سرطانی به جان اخلاق و فرهنگ انداخته است، غافل از این که از باعثین این اوضاعت است...

مانند تمام کسانی که رنج انسانها را می بینند و درگیر امور انتزاعی هستند و نگران سنت، مدرنیته، یا هر کوفت و زهر ماری از همین دست، حتی اگر چیزی به نام مذهب باشد! خدایی مذهبی که به درد مردمش نخورد یک جای کارش می لنگد دیگر، آقا! حداقلش این که اشتباه فهمیده ای!

امشب: رابطه ها بی ساختار، خیانت ها فراوان، آزارها زیاد، پاسخ ها خشن...

امروز: همه سر در گم، دنبال لذت های نویافته، محیط کوچک و بسته، می خواهد لذت ببرد و فکر می کند آزادی آن را از او گرفته اند...

دیروز: شروع آمدن وسایل جدید، راههای ارتباطی جدید، آمدن و آشنا شدن با فرهنگ های جدید، و صدا و سیما، مسئولان و مردم تنها نفی کردند و محکوم و گفتند که "بد است" یا "نیست"!

کار از کار گذشت، کاش برای آینده فکری بکنیم... نیایید و بگویید راهکار بده! درباره تناقض این که بیایی و در وبلاگ کسی بگویی چرا فقط حرف می زنی (وبلاگ فقط جای حرف زدن است!) بعدا خواهم نوشت! من شخصا هیچ چیز به ذهنم نمی رسد، تنها گوش بدهید و اطرافتان را نگاه کنید...

تا کی کند سیاهی چندین دراز دستی؟!

تات نویس

یکم اردیبهشت ماه 1391



اگر  لحن نامه نامناسب است و گاهی از محدوده ادب خارج می شود نگارنده را به حال نابسامانش ببخشید و معذرت خواهی حقیر را پذیرا باشید...